۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۵, پنجشنبه

شطرنج - یادشون رفته که اون شاه - که به صد مهره نمی باخت - تاج رو از سرش تو میدون - لشکر پیاده انداخت

از پس پرده نگاه کن - مثل شطرنج زمونه - هر کسی مثل یه مهره 
 توی این بازی می مونه 
 یکی مثل ما پیاده - یکی 100 ساله سواره - یه نفر خونه به دوشه 
 یکی دو تا قلعه داره 
 یه طرف همه سیاه و - یه طرف همه سفیدن - رو به روی هم یه عمره 
 ما رو دارن بازی میدن 
اونا که اول بازی - توی خونه تو و من - پیش پای اسب دشمن 
اون همه سرباز رو چیدن 
 ببین امروز هم تو بازی - میون شاه و وزیرن - هنوزم بدون حرکت
 پشت ما سنگر میگیرن 
تاج و تخت شاه دیروز - در قلعه شون نمیشه - به خیالشون که این تاج
سرشون تا همیشه 
یادشون رفته یادشون رفته که اون شاه - که به صد مهره نمی باخت 
 تاج رو از سرش تو میدون - لشکر پیاده انداخت 
اون که ما رو بازی میده - اون که مهره رو چیده - اون که نه شاه نه سرباز
 نه سیاهه نه سفیده
 از پس پرده نگاه کن !

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

۱۳۹۰ فروردین ۲۶, جمعه

پایــــیز آمـــــد ، در میان درختی ، لانه کرده کبـــــــــوتر ، از تراوش باران ، می گریزد


-----------------------


پایــــیز آمـــــد، در میان درختی ، لانه کرده کبـــــــــوتر، از تراوش باران
می گریزد.
خورشــید از غــم، با تمام غرورش پشت ابر سیاهی، عاشقــانه به گریه
می نشیند.
من با قلبی، به سپیدی روز،
با امید بهاران، می روم به گلستان هـمچو عطــر اقاقی، لا به لای درختان
می نشینم.
باشد روزی، به ندای بهـــــــاران، روی دامن صحــــــــــــــرا، لاله روید
شعــــر هستی، بر لبانم جــــاری، پر توانم آری، می روم در کـــــوه و
دشت و صحرا
ره پیمــــــای قله ها هستم من، راه خود در طــــــــــوفان، د ر کنار یاران
می نوردم.
در کوهستان، یا کویر تشنه، یا که در جنگلها،
رهنوردی، شاد و، پر امیدم
دارم امـــــــید، که دهـــــــد، سختی کوهستان، بر روان و جانم
پاکیِ این کوه و دشت و صحرا
باشد روزی برسد، شعـــر هستی بر لب،
جان نهـاده بر کف، راه انسانها را در نوردم
شــــعر هستی، بودن و کوشیدن، رفــــتن و پیـــوستن
از کژی بگسستن جان فدا کردن در راه خـــــــلق است

--------------------------------------------------

۱۳۸۹ اسفند ۳, سه‌شنبه

نترسون باغو از گل - نترسون سنگو از برف




نترسون باغو از گل - نترسون سنگو از برف
نترسون ماهو از ابر - نترسون کوهو از حرف
نترسون بیدو از باد - نترسون خاکو از برگ
نترسون عشقو از رنج - نترسون مارو از مرگ

نه تیر و دشنه، نه دار و زندون
ستاره هارو از شب نترسون

چه ترسی داره بوسه بر لب ِ خونین آزادی
چرا وحشت کنم از عشق، چرا برگردم از شادی؟
از این خاموشه تا خورشید چه ترسی داره پل بستن؟
از این صد چشمه تا دریا خوشا شکفتن و رستن

نترسون عاشقارو از این کولاک تاراج
بخاک افتادن از عشق، پر و باله به معراج
نه تیر و دشنه، نه دار و زندون
ستاره هارو از شب نترسون

کجا پروانه ترسید از حریر شعله پوشیدن؟
کجا شبنم هراسید از شراب نور نوشیدن؟
از این شب گوشه ی خاموش، از این تکرار ِ بی رویا
سلام ای صبح آزادی، سلام ای روشن ِ فردا

نترسون باغو از گل
نترسون سنگو از برف
نترسون ماهو از ابر
نترسون کوهو از حرف
نترسون بیدو از باد
نترسون خاکو از برگ
نترسون عشقو از رنج
نترسون مارو از مرگ

نه تیر و دشنه، نه دار و زندون
ستاره هارو از شب نترسون


نه تیر و دشنه، نه دار و زندون
ستاره هارو از شب نترسون
- - - - - - - - - - - - - - - -