۱۳۸۹ تیر ۷, دوشنبه

حرکت از این بیش شتابان کنیم - ولوله در ولوله باران کنیم




حرکت از این بیش شتابان کنیم
ولوله در ولوله باران کنیم

جنگل و شهر و ده و کوه و کمر
از نفس خويش شکوفان کنیم

دانه ی هر گل که تو پرپر کنی
باز بکاريم و دوچندان کنيم

پای بکوبيم و برآریم دست
خنده زنان ترک سر و جان کنیم

روشن از ايمان به طلوعی قریب
چوبه ی اعدام، چراغان کنيم

دل چو به پیمان خدا داده ایم
سر گرو حرمت پيمان کنيم

تا تو بدانی که چه ما می کنيم
هرچه تو گفتی نکنید آن کنيم!

آتش پنهان درون را برون
از دل خاکستر ایران کنيم

شعله بگيريم از اين آتش و
مشعل تاريخ، فروزان کنيم

باز بسازيم بنايی دگر
ساخته ای هرچه تو ويران کنيم

خواب و خيال خوشت آشفته ايم
بيش، از این نيز پریشان کنيم

می شنوی؟ اين تپش طبل ماست
باش و ببين تا که چه توفان کنیم

آتش شعله برکش - شعله دم فرومکـش




آتش شعله برکش شعله دم فرومکـش
آن چنان بسوز آن چنان بسوز
آن چنان بسوز آن چنان بسوز
که بر پا کنی بس
روشنی در دل ما
روشنـی هـای انسـان
با نیروی توده برکن رسم بیداد
انقـلاب خلـق انقـلاب مـا
نگون سازد اندیشه ی اهرمن را
بسازد جهانی سراسر صفا را
با نیروی توده برکن رسم بیداد
کاندر آن جهان نـزد مـردمـان
نیابی نشانی زفقر و زحرمـان
نباشد دلی رنجه از بهـر بیداد
آتش شعله برکش شعله دم فرومکـش
آن چنان بسوز آن چنان بسوز
که بر پا کنی بس
روشنی در دل ما
روشنـی هـای انسـان

یار دبستانی من با من و همراه منی - چوب الف بر سر ما بغض من و آه منی




یار دبستانی من با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما بغض من و آه منی
حک شده اسم من و تو رو تن این تخته سیاه
ترکه ی بیداد و ستم مونده هنوز رو تن ما
دشت بی فرهنگی ما هرزه تموم علف هاش
خوب اگه خوب، بد اگه بد، مرده دل های آدماش
دست من و تو باید این پرده ها رو پاره کنه
کی می تونه جز من و تو درد ما رو چاره کنه
یار دبستانی من با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما بغض من و آه منی
حک شده اسم من و تو رو تن این تخته سیاه
ترکه ی بیداد و ستم مونده هنوز رو تن ما
یار دبستانی من با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما بغض من و آه منی
حک شده اسم من و تو رو تن این تخته سیاه
ترکه ی بیداد و ستم مونده هنوز رو تن ما
دشت بی فرهنگی ما هرزه تموم علف هاش
خوب اگه خوب، بد اگه بد، مرده دل های آدماش
دست من و تو باید این پرده ها رو پاره کنه
کی می تونه جز من و تو درد ما رو چاره کن
یار دبستانی من با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما بغض من و آه منی
حک شده اسم من و تو رو تن این تخته سیاه
ترکه ی بیداد و ستم مونده هنوز رو تن ما

خونبها - قسم به بوسه ی آخر، قسم به تیر خلاص





قسم به بوسه ی آخر، قسم به تیر خلاص
قسم به خون شقایق نشسته بر تن داس
قسم به آتش پنهان به زیر خاکستر
قسم به ناله ی مادر، قسم به بغض پدر
قسم به مشت برادر، قسم به خشم رفیق
قسم به شعله ی کبریت و قسم به خواب حریق
قسم به بال پرستو به عطر فروردین
قسم به نبض ترانه، قسم به خاک زمین
که خونبهای تو خون سیاه جلاد است
سکوت دامنه در انتظار فریاد است
که خونبهای تو اتمام این زمستان است
طنین نام تو در ذهن خیابان است

رُستنی ها کم نیست - من و تو کم بودیم




رستنی ها کم نیست
من و تو کم بودیم
خشک و پژمرده و تا روی زمین خم بودیم
گفتنی ها کم نیست
من و تو کم گفتیم
مثل هذیان دم مرگ
از آغاز
چنین درهم و برهم گفتیم
دیدنی ها کم نیست
من و تو کم دیدیم
بی سبب از پاییز
جای میلاد اقاقی ها را پرسیدیم
چیدنی ها کم نیست
من و کم چیدیم
وقت گل دادن عشق
روی دار قالی
بی سبب حتی
پرتاب گل سرخی را ترسیدیم
خواندنی ها کم نیست
من و تو کم خواندیم
من و تو ساده ترین شکل سرودن را
در معبر باد
با دهانی بسته
وا ماندیم
من و تو کم بودیم
من و تو اما در میدان ها
اینک اندازه ی ما می خوانیم
ما به اندازه ی ما می بینیم
ما به اندازه ی ما می چینیم
ما به اندازه ی ما می گوییم
ما به اندازه ی ما می روییم
من و تو کم نه
که باید شب بیرحم و گل مریم و بیداری شبنم باشیم
من و تو خم نه و درهم نه و کم هم نه
که می باید باهم باشیم
من و تو حق داریم
در شب این جنبش نبض آدم باشیم
من و تو حق داریم
که به اندازه ی ما هم شده با هم باشیم

۱۳۸۹ تیر ۵, شنبه

گنجشگك اشی مشی , لب بوم ما مشین




گنجشگک اشی مشی, لب بوم ما مشین
بارون میاد خیس میشی, برف میاد گوله میشی
میفتی تو حوض نقاشی
خیس میشی, گوله میشی
میفتی تو حوض نقاشی
کی میگیره فراش باشی
کی میکشه قصاب باشی
کی میپزه آشپزباشی
کی میخوره حاکم باشی
گنجشگک اشی مشی..
گنجشگک اشی مشی, لب بوم ما مشین
بارون میاد خیس میشی, برف میاد گوله میشی
میفتی تو حوض نقاشی
خیس میشی, گوله میشی
میفتی تو حوض نقاشی
کی میگیره فراش باشی
کی میکشه قصاب باشی
کی میپزه آشپزباشی
کی میخوره حاکم باشی
گنجشگک اشی مشی…

۱۳۸۹ تیر ۲, چهارشنبه

Bella ciao - بلا چاو



ای وطن - در روح و جان من می مانی ای وطن




در روح و جان من می مانی ای وطن
به زیر پا فتد آن دلی ، که بهر تو نلرزد
شرح این عاشقی ، ننشیند در سخن
که بهر عشق والای تو ، همه جهان نیرزد

ای ایران ایران دور از دامان پاکت دست دگران ، بد گهران
ای عشق سوزان ، ای شیرین ترین رویای من ، تو بمان ، در دل و جان
ای ایران ایران ، گلزار سبزت دور از تاراج خزان ، جور زمان
ای مهر رخشان ، ای روشنگر دنیای من به جهان ، تو بمان


سبزی صد چمن ، سرخی خون من
سپیدی طلوع سحر ، به پرچمت نشسته
شرح این عاشقی ، ننشیند در سخن
بمان که تا ابد هستیم ، به هستی تو بسته


ای ایران ایران دور از دامان پاکت دست دگران ، بد گهران
ای عشق سوزان ، ای شیرین ترین رویای من تو بمان ، در دل و جان
ای ایران ایران ، گلزار سبزت دور از تاراج خزان ، جور زمان
ای مهر رخشان ، ای روشنگر دنیای من به جهان ، تو بمان

در روح و جان من می مانی ای وطن
به زیر پا فتد آن دلی ، که بهر تو نلرزد
شرح این عاشقی ، ننشیند در سخن
که بهر عشق والای تو ، همه جهان نیرزد

۱۳۸۹ خرداد ۳۰, یکشنبه

تصور کن اگه حتی تصور کردنش جرمه اگه با بردن اسمش گلو پر میشه از سرمه




تصور کن اگه حتی تصور کردنش جرمه اگه با بردن اسمش گلو پر میشه از سرمه
تصور کن جهانی را که توش زندان یه افسانه‌س تمام جنگ‌های دنیا، شدن مشمول آتش‌بس
کسی آقای عالم نیست، برابر با هم‌اند مردم دیگه سهم هر انسانِ تن هر دونه‌ی گندم
بدون مرزو محدوده، وطن یعنی همه دنیا تصور کن تو می‌تونی بشی تعبیر این رویا

سرود امپریالیسم - امپریالیسم جهان غارتگران- امپریالیسم جنایت بیکران




امپریالیسم جهان غارتگران- امپریالیسم جنایت بیکران
خون میچکد زچنگ غارتگرش , زالوی خون ز خون همه پیکرش

بزن باران - بزن باران بهاران فصل خون است , بزن باران که صحرا لاله گون است




بزن باران بهاران فصل خون است
بزن باران که صحرا لاله گون است
بزن باران که به چشمان یاران
جهان تاریک و دریا واژگون است
بزن باران که به چشمان یاران
جهان تاریک و دریا واژگون است
بزن باران بهاران فصل خون است
بزن باران که صحرا لاله گون است

بزن باران که دین را دام کردند
شکار خلق و صید خام کردند
بزن باران خدا بازیچه ای شد
که با آن کسب ننگ و نام کردند
بزن باران به نام هرچه خوبیست
به زیر آوار گاه پایکوبیست
مزار تشنه جویباران پر از سنگ
بزن باران که وقت لای روبیست
بزن باران بهاران فصل خون است
بزن باران که صحرا لاله گون است

بزن باران و شادی بخش جان را
بباران شوق و شیرین کن زمان را
به بام غرقه در خون دیارم
به پا کن پرچم رنگین کمان را
بزن باران که بیصبرند یاران
نمان خاموش! گریان شو! بباران!
بزن باران بشوی آلودگی را
ز دامان بلند روزگاران
بزن باران بهاران فصل خون است
بزن باران که صحرا لاله گون است

بزن باران که دین را دام کردند
شکار خلق و صید خام کردند
بزن باران خدا بازیچه ای شد
که با آن کسب ننگ و نام کردند
بزن باران به نام هرچه خوبیست
به زیر آوار گاه پایکوبیست
مزار تشنه جویباران پر از سنگ
بزن باران که وقت لای روبیست
بزن باران بهاران فصل خون است
بزن باران که صحرا لاله گون است

۱۳۸۹ خرداد ۲۹, شنبه

آفتابکاران جنگل - سر اومد زمستون شكفته بهارون , گل سرخ خورشيد باز اومدو شب شد گريزون




سر اومد زمستون شكفته بهارون
گل سرخ خورشيد باز اومدو شب شد گريزون
كوهها لاله زارن لاله ها بيدارن
تو كوهها دارن گل گل گل آفتابو مي كارن
توي كوهستون دلش بيداره
تفنگ و گل و گندم داره مياره
توي سينه اش جان جان جان
يه جنگل ستاره داره، جان جان، يه جنگل ستاره داره
سر اومد زمستون شكفته بهارون
گل سرخ خورشيد باز اومدو شب شد گريزون
لبش خنده نور دلش شعله شور
صداش چشمه و يادش آهوي جنگل دور
توي كوهستون دلش بيداره
تفنگ و گل و گندم داره مياره
توي سينه اش جان جان جان
يه جنگل ستاره داره، جان جان، يه جنگل ستاره دار

آهای جوون - هو کن ،ها کن، شورش کن غوغا کن




آهاي جوون
وقتی صدای تو در کوچه های شهر جاری شد تو بهترین شعر مرا گفتی

آهای جوون تو میتونی یه شعر تازه تر بگی
از درد و رنج آدما از صحن پر خطر بگی
از شوروشوق باغها، از شعله های پر شرر،
ازدیده های تر بگی
هو کن ،ها کن، شورش کن غوغا کن
ها کن، هو کن، دنیا رو زیرو رو کن
هو کن ،ها کن، قیامتی به پا کن
ها کن، هو کن، دنیا رو زیر و رو کن
تو میتونی کلید باشی قفل درهارو وا کنی
دستای پینه بسترو از زنجیرا جدا کنی
تو میتونی دیو شبو رسوا کنی، رسوا کنی
هو کن ،ها کن، شورش کن غوغا کن
ها کن، هو کن، دنیا رو زیرو رو کن
هو کن ،ها کن، قیامتی به پا کن
ها کن، هو کن، دنیا رو زیر و رو کن
دور شو، شرر شو، موج شو، خزر شو
فریاد خشم مردم، جنبش پر ثمر شو
سرو شو، سمن شو، مشعل شب شکن شو
دار شو، درو کن ،زمین و زیرورو کن
رود شو، روان شو، پناه بی کسان شو
گندم کشتزاران، چاره درد من شو
راه شو، رها شو، غرش طوفان شو
چشم و چراغ مردم ،از نو دوباره پا شو
تو میتونی اگه بخوای قیامتی به پا کنی
کبوترای خسترو از قفسا رها کنی
تو میتونی برکه ها رو دریا کنی دریا کنی

صمد راه تو راه ماست



آبي دريا ، قدغن - شوق تماشا ، قدغن




آبي دريا ، قدغن
شوق تماشا ، قدغن
عشق دو ماهي ، قدغن
با هم و تنها ، قدغن
براي عشق تازه ،
اجازه بي اجازه...

پچ پچ و نجوا ، قدغن
رقص سايه ها ، قدغن
كشف بوسه ي بي هوا
به وقت رويا ، قدغن
براي خواب تازه ،
اجازه بي اجازه...

در اين غربت خانگي
بگو هرچي بايد بگي
غزل بگو به سادگي
بگو ، زنده باد زندگي
براي شعر تازه ،
اجازه بي اجازه...

از تو نوشتن ، قدغن
گلايه كردن ، قدغن
عطر خوش زن ، قدغن
تو قدغن ، من قدغن
براي روز تازه ،
اجازه بي اجازه...

دایه دایه وقت جنگه




چشامو نبندید ، آفتاب قشنگه

پسر لر تا دم مرگ، مثل شیر می جنگه

مادر، مادر، وقت جنگه

قطار فشنگ بالا سرم پر از فشنگه

زین و برگم رو ببندید رو مادیونم

خبر مرگم رو به دایی هام برسونین

از قلعه بیرون زده، شمشیر به دستش

مثل طلا برق می زنه لگام اسبش

نازنین، لباس سیاه تنت کن

شیر نرت رو به قبرستون می برن

برادرام خیلین، هزار هزارن

به انتقام خون من بلند می شن

سرود باد و توفان - باد و توفان گر کند غوغا بر پا






باد و توفان گر کند غوغا بر پا - برف و بوران گـر بتوفـد در شبهـا

بانگ تندر گر خروشد در دریـا - شب زند گر خیمـه‌ها بـر جنـگلهــا

کوه سرکش سر بساید آسمان را، همــه جـــا

۱۳۸۹ خرداد ۲۷, پنجشنبه

سال قحطی - یالا پاشین بجنگین , با این روزای ننگین




سال قحطی فریدون فروغی


.گلدونا گل ندادن

درختا بار ندادن

گوسفند و گاو و میش ها

ماست و پنیر ندادن

گندم های بیابون

یه لقمه نون ندادن

چشمه های تو دالون

یه چیکه آب ندادن

به هر کی هر چی گفتم

به من جواب ندادن

مردای مست کوچه

تو جیباشون کلوچه

تلو تلو می رفتن

از پیچ و تاب کوچه

آی آدمای مرده



ترس دلاتونو خورده

به هر کی هر چی گفتم

به من جواب ندادن

بسه ساکت نشستن

در خونه ها رو بستن

از همه دل بریدن

دل به کسی نبستن

یالا پاشین بجنگین

با این روزای ننگین

چه فایده داره اینجا

حتی نشه بخندیم

آی شیاد میخوای بمونی تو - اما صبر که بره می دهم جزای تو




شیاد
رنج و عذاب از من

شنگی و شاب از تو

خون جگر از من

موی خضاب از تو

ای شیاد! می خوای بمونی تو

اما صبر که بره ، می دهم جزای تو

کار و تلاش از من

راحت و خواب از تو

کاسه ی خون از من

تنگ گلاب از تو

ای شیاد! می خوای بمونی تو

اما صبر که بره ، می دهم جزای تو

سوز و گداز از من

عمر دراز از تو

لطف و صفا از من

رنگ و ریا از تو

ای شیاد! می خوای بمونی تو

اما صبر که بره ، می دهم جزای تو

زندانی ای اوج فریاد - زندانی ای هر دم در یاد




زندانی ای اوج فریاد
زندانی ای هر دم در یاد
ای که شور و عزم آهنین‌ات
ســرداده آوای آخرین‌ات
در نگه همه‌گان تو همان شیری
گرچه زجور شه هان تو بـه زنجیری
خونین پیکار تو
فـردا از آن تو
لاله زخون رخ تو سرخی دارد
ژاله ز پاکی روی تو می‌بارد
بــرپــا کــه راه تــو
فــردا از آن تــو

نقش جانبازی‌ات همه جای اوین
نشانه‌ای از رزم بیژن گرد و دلیر
حماسه‌ی تاریخ پر ز فراز و نشیب
برای ما درسی دیگر دارد
نوید پیروزی دربر دارد

طاقت بیار رفیق - خورشید پشت ماست





طاقت بیار میشه شنید
خندیدن دلخواه رو
تو زنده میمونی رفیق
طاقت بیار این راه رو
طوفانو پشت سر بزار
اون سمت ما آبادیه
این زمزمه تو گوشمه
فردا پر از آزادیه
طاقت بیار رفیق
دنیا تو مشت ماست
طاقت بیار رفیق
خورشید پشت ماست
طاقت بیار رفیق
ماهردو بی کسیم
طاقت بیار رفیق
داریم میرسیم

دنیا اگه تاریک شد
دستای فانوسو بگیر
با من بیا با من بیا
چیزی نمونده از مسیر
سرما و سوز برف رو
آهسته پشت سر بزار
امروز وقت خواب نیست
ما با همیم طاقت بیار

طاقت بیار رفیق
دنیا تو مشت ماست
طاقت بیار رفیق
خورشید پشت ماست
طاقت بیار رفیق
ماهردو بی کسیم
طاقت بیار رفیق
داریم میرسیم
---------------------------------

آفتـاب کـاران جنـگل - یه جنگل ستاره داره , جان جان , یه جنگل ستاره داره





سراومد زمستون، شكفته بهارون
گل سرخ خورشيد باز اومد و شب شد گريزون
كوهها لاله زارن كوهها لاله زارن
لاله ها بيدارن لاله ها بيدارن
تو كوهها دارن گل گل گل آفتابو مي كارن
توي كوهستون، دلش بيداره تفنگ و گل و گندم داره مياره
توي سينه اش جان جان جان
يه جنگل ستاره داره جان جان، يه جنگل ستاره داره
سراومد زمستون، شكفته بهارون
گل سرخ خورشيد باز اومد و شب شد گريزون
كوهها لاله زارن كوهها لاله زارن
لاله ها بيدارن لاله ها بيدارن
توكوهها دارن گل گل گل آفتابو مي‏كارن
توي كوهستون، دلش بيداره تفنگ و گل و گندم داره مياره
توي سينه‏اش جان جان جان
يه جنگل ستاره داره جان جان، يه جنگل ستاره داره
سراومد زمستون، شكفته بهارون
گل سرخ خورشيد باز اومد وشب شد گريزون
لبش خنده نور لبش خنده نور
دلش شعله شور دلش شعله شور
صداش چشمه و يادش آهوي جنگل دور
توي كوهستون دلش بيداره تفنگ و گل و گندم داره مياره
توي سينه‏اش جان جان جان
يه جنگل ستاره داره، جان جان، يه جنگل ستاره داره

----------------------------------------------------

۱۳۸۹ خرداد ۲۶, چهارشنبه

٣٠٠ گل سرخ ، یک گل نصرانی - ما را ز سر بریده می ترسانی؟







سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی

ما را ز سر بریده می ترسانی

ما گر زسر بریده می ترسیدیم

در محفل عاشقان نمی رقصیدیم

...

در محفل عاشقان خوشا رقصیدن

دامن زبساط عافیت برچیدن

در دست سر بریده ی خود بردن

در یک یک کوچه کوچه ها گردیدن

...

سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی

ما را ز سر بریده می ترسانی

ما گر زسر بریده می ترسیدیم

در محفل عاشقان نمی رقصیدیم

...

هرجا که نگاه می کنم خونین است

از خون پرنده ای گلی رنگین است

در ماتم گل پرنده می موید و گل

از داغ دل پرنده داغ آجین است

فانوس هزار شعله اما در باد

می سوزد و سرخوش است و چین واچین است

یعنی که به اشک و مویه خود گم نکنی

از عشــــق هر آنچه می رسد شیرین است

...

سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی

ما را ز سر بریده می ترسانی

ما گر زسر بریده می ترسیدیم

در محفل عاشقان نمی رقصیدیم

...

در آتش و خون پرنده پر خواهد زد

بر بام بلند خانه پر خواهد زد

امشب که دوباره ماه بالا آمد

می آید و باد پشت در خواهد زد

یک ساقه ی سبز در دلم خواهد کاشت

مهتـــاب بر آن شبنم تـر خواهد زد

صد جنگل صبح در هوا می شکفد

خورشیـــــد به شاخه ها شرر خواهد زد

...

سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی

ما را ز سر بریده می ترسانی

ما گر زسر بریده می ترسیدیم

در محفل عاشقان نمی رقصیدیم

۱۳۸۹ خرداد ۲۵, سه‌شنبه

برای فرمانده ارنستو چگوارا


خبر اومد زمستون داره میره - سکوت از شهر تیره پر میگیره




خبر اومد زمستون داره میره
سکوت از شهر تیره پر میگیره
نگاه کن ! پای آزادی ِ این خاک
داره قشنگترین گُلا میمیره
داره قشنگترین گُلا میمیره

خبر اومد که مردم تو خیابون
تموم عاشقا جمعن تو میدون
خبر اومد ندا غلطیده در خون
نذاره جون بده آزادی آسون
نذاره جون بده آزادی آسون

خبر اومد که سینه ش سرخه خرداد
تموم ِ شهر پُر از آتیش و فریاد
خبر اومد که خون شد قلب ِ سهراب
ترانه رو سوزونده دست ِ بیداد
ببار ای آسمون بر این شب ِ تار
که عاشق ها رو میبندن به رگبار
جواب ِ حق ِ ما سرب و گلوله است
ولی جنگل نمی میره تبردار

۱۳۸۹ خرداد ۲۴, دوشنبه

بشکن، بسوزان، دود کن - تو این بت مرگ آفرین





بشکن، بسوزان، دود کن - تو این بت مرگ آفرین
تا بشکفد در خاک ما - صدها گل از صدها طنین
تا بگسلد زنجیر تو از پای تو
باید شود فریاد تو
بام بلند داد تو
در گوش این دژخیم و دد
این شوم شب کردار بد
این بد بتر از بد بود
دست تو اما دست من
دست من اما دست تو س